به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ سفر اربعین برای خانوادههای بچهدار، بیشتر از اینکه زیارت باشد، پیوستن به دریاست. آنها میآیند که در این دریای باعظمت اربعین، در خیل عاشقان اباعبدالله مثل قطرهای به دریا برسند.محمدعلی عامریان، پژوهشگر و روانشناس کودک با توضیح اینکه «تربیت دینی برای بچههای زیر هفت سال با خاطره خوش رقم میخورد، به پدر و مادران بچهدار توصیه میکند مراقب این ارثیه حسینی که قرار است به بچهها منتقل کنند باشند.»
پدر بی نظیرِ «طریقالحسین»
اربعین، بزرگترین اتفاق اثرگذار برای بچههای ماست. یک پیادهروی جمعی به سمت کسی که دو ماه برایش عزاداری کردهایم و حالا در این مسیر میخواهیم بچههایمان را بیمه اباعبدالله کنیم. بابای فراموشنشدنی اربعین بهدور از کلیشه و اغراق، آنقدر مهربان و خوشاخلاق است که بچهها میفهمند این سفر یک فرقی با همه سفرها و همه زمان و مکانها دارد. از دلدادن به خواسته بچهها بگیرید تا ضریب دادن به اتفاقات خوب و سازنده سفر، مثل کمککردن بچهها یا صبوریکردنشان در مقابل گرما و تشنگی و...
تا چند بلدی بشمری بابایی؟!
دخترها، بهانه بستنی دارند. بابا نگاهی بهدور و برش میکند، موکب جلویی هندوانههای قاچ زده را توی سینی گذاشته و موکبهای عقبی شربت میدهند. با دست عرق پیشانیاش را پاک میکند. میخواهد بگوید: تو این گرما و بیابون سوپری نیست که بستنی بخرم. اما حرفش را میخورد. دل به دل بچهها میدهد و میپرسد: بابایی تا چند بلدی بشمری؟! تا دخترها شروع کنند به شمردن از یک تا ده و بابا بگوید دوباره بشمر! بابا کالسکه را هل داده جلوتر و رزق بستنی بچهها را با شربت خاکشیر موکب ایرانی عوض کرده. اما هنوز هم چشمش دنبال بهانه دخترهایش میگردد. میداند که امام حسین خیلی هوای دختربچهها را دارد.

مادر بی تکرار «موکبالحسین»
شب شده، کولر آبی موکب، پتپت میکند. برق رفته بود و تازه آمده، کولر خوشبخت موکب، شروع کرده به بادزدن زائرهایش. دخترها چشمهایشان را میمالند و بهانه عروسک خوابشان را میگیرند. مادر خسته است، مچ پاهایش به ذقذق افتاده، آبی که خورده هنوز از گلویش پایین نرفته، کوله را پیش خودش میکشد، زیپش را باز میکند و عروسک و پتویشان را درمیآورد. چشم بچهها برق میافتد. حالا امشب با خیال راحت در بغل امام حسین میخوابند و خواب گنبد طلاییاش را میبینند.
وقتی موکب مثل خانه میشود
عامریان طلاییترین نکته تربیتیاش را رو میکند وقتی میگوید: مادرها خیلی تلاش کنند که فضای اربعین برای بچهها امن و شبیه خانه باشد. اگر اسباببازی محبوبی دارند، اگر شبها با قصه میخوابند، حتی اگر عادت دارند توی بغل پدر مادر بخوابند یا روانداز به خصوصی دارند حتماً با خودتان ببرید و این نکات را رعایت کنید تا بچهها احساس امنیت و دلبستگی داشته باشند.
برگردیم؟!
خیلی یواش راه آمدهاند. به هوای استراحت بچهها و دیدن غرفه کودکانه موکبها خیلی وقتها ایستادهاند و راه زیادی نرفتهاند. هنوز نصف طریق را هم نتوانستهاند بروند. بچهها شروع کردهاند بهانهگیری. گرما و خستگی و عطش کمکم تاب آوریشان را هدف گرفته و حالا دستبهدامن پدر و مادر شدهاند و یکی در میان ساز برگشتن کوک میکنند، رد اشکهایی که ریختهاند توی آفتاب برق میزند. بعد از یک سال نذرونیاز و پول جمعکردن، به هوای زیارت آمدهاند، شده حتی اندازه نیم ساعت، حالا چطور کربلا ندیده برگردند؟

جرات ورزی، ویژهترین مهارت والدین اربعینی
عامریان به پدر و مادرهای اربعینی میگوید: « جسور باشید»! این جمله دوکلمهای را برای وقتی میگوید که دیگر بچهها توان ادامهدادن ندارند و هنوز به کربلا نرسیدهاید. طبیعت سفر اربعین این است که پیشبینی پذیر نیست. حالا این قسمت ماجرا شاید سختترین جایش باشد. پا گذاشتن روی دل، آن هم دلی که هم جوره راه آمده و سعی کرده به ناز بچهها بتپد و میل کند، حالا باید دستخالی و زیارت نکرده برگردد. اما ارثیه حسینی که قرار است بچهها از پدر و مادرشان به ارث ببرند مهمترین رکن این سفر است. اگر این سفر را با خاطره بد به پایان ببریم، در واقع در حق بچههایمان حتی نسلمان اجحاف کردهایم.پس بهموقع «جسور باشید» تا امام خودش برای سفر دوبارهای بدرقهتان کند. حسین(ع) زیر بار لطف کسی نمیماند. اگر شما پای حسینی بارآمدن بچههایتان از دل خودتان بگذرید امام جبران میکحتماتماً.
زیارت این پدر و مادر دوبله قبول است
عامریان با افزودن این جمله که «شجاعانهترین تصمیم، تصمیم به برگشت است» گل آخر را میزند.رسولان مهربان، زیر سایه اباعبداللهبچهها زیر باد کولر ماشین خوابند. اشک از گوشه چشمهای مادر راه گرفته و بغض پدر توی گلو سماجت میکند. با خودش میگوید برسند نجف، حداقل چشمش به گنبد و گلدسته خانه پدری که بیفتد، برات سال بعدشان را هم میگیرد. با همین فکرهاست که چشمهای اشکآلود مادر هم رویهم میرود. حالا که بچهها آرامند و رد اشک روی صورتشان نیست، مادر و پدر هم آرامند. رسالتشان کامل شده...